|
سلام ... یه سلام گرم اول به خدای مهربون و بعدش به دوستای عطرخدایی امیدوارم خوبه خوب باشید ![]() میدونید امروز چه روزیه ؟؟ خب معلومه دیگه ، روزیه که تعداد پست های عطرخدا 3 رقمی شد ! این صدمین پست عطرخداست ... یه اتفاق قشنگ و یه خبر خوبه ... مگه نه ؟ امیدوارم با کمک خدای مهربون و عطرخدایی های نازنین ، یه روزی برسه که 4 رقمی بشیم ... فکرشو کن ... ![]() ![]() به همین مناسبت هم برای صدمین پست ، یه شعر اختصاصی برای خود عطرخدا داریم از شاعر جوان و خوش ذوق راضیه رمضانی تقدیم به همه ی عطرخدایی های عزیز ![]() من علف ها را دیدم سمت خدا می رفتند رو به دریاچه نور و همان جا که خورشید بیدار است و دو دستان خدا باز برای به آغوش کشیدن ها ... و چه فرقی دارد علفی هرز ! یا گلی از جنس بلور ! ... تا بسویش قدم برداری پر می شوی از بوی خوش عطر خدا و چه غم ها پاک است و چه دلها روشن ... و خوب می دانم پشت پرچین ها خانه ی پر مهر خدا مرا میخواند و تو ای خوب بیا همسفر این شادی باش برچسب ها : شعر بوی خوش عطر خدا, شعرهای راضیه رمضانی, شعرهای زیبا در مورد خدا, رفتن به سوی خدا, زیباترین شعرها درباره خداوند پروردگار, نوشته های زیبا درباره خدا, شعر درباره نور عشق امید غم, |
|
تمام حقوق برای AtreKhoda.com محفوظ است | طراح قالب : عــطـرخـدا.کام |