|
بهار که از راه میرسد …
جوانه سر میزند، شکوفه میشکفد، باران نمنم میبارد و آسمان نفس میکشد ... بهار که از راه میرسد … زمین سبز میشود بلبل نغمه خوان میشود، روز نو میشود سال نکو میشود ، اما… تو چطور ؟؟! اگر شکوفه بروید و دریغ از شکوفه لبخندی که بر لبانت بنشیند چه؟! اگر زمین سبز شود و هنوز برگهای پاییزی سنگفرش دلت باشد چه؟! اگر باران طراوت ببارد و هنوز خاکستر غم و یأس بر شیشه دلت باشد چه؟! اگر روز نو شود ولی چشمهایت به عادت و کهنگی گشوده شود چه؟ اگر گرمای مهربانی با طلوع خورشید بتابد و تو همچنان دل به سرما سپرده باشی چه؟ اگر بهار بیاید و تو زمستان باشی؟؟ ... بیا و وجودت را به دست مهربان بهار بسپار تا زندگی را در تو جاری کند تا … بهاری شوی … بیا و چون بهار طراوت و شکفتن و لبخند و مهربانی و زیبایی و سبزی و تازگی را به هر که دل به زمستان سپرده هدیه کن. که بهار میآید و میرود، اما تو در تابستان و پاییز و زمستان هم که باشی بهارآفرین خواهی شد ... بیا و تو بهار آفرین باش تا دشت دشت مهربانی بروید … هزار هزار خنده بشکفد … و باران باران محبت ببارد … تـــو بـــهار آفریـــن بـــاش! برچسب ها : متن زیبا درباره بهار, خنده شادی لبخند, گرمای عشق و محبت, طبیعت سبز و زیبا, تغییر و تحول درونی, تغییر و دگرگونی انسان با بهار, خودشناسی خودسازی و تحول درونی, |
|
تمام حقوق برای AtreKhoda.com محفوظ است | طراح قالب : عــطـرخـدا.کام |